سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم خواسته دنیا خرده گیاهى است خشک و با آلود که از آن چراگاه دورى‏تان باید نمود . دل از آن کندن خوشتر تا به آرام رخت در آن گشادن ، و روزى یک روزه برداشتن پاکیزه‏تر تا ثروت آن را روى هم نهادن . آن که از آن بسیار برداشت به درویشى محکوم است و آن که خود را بى نیاز انگاشت با آسایش مقرون . آن را که زیور دنیا خوش نماید کورى‏اش از پى در آید . و آن که خود را شیفته دنیا دارد ، دنیا درون وى را از اندوه بینبارد ، اندوه‏ها در دانه دل او رقصان اندوهیش سرگرم کند و اندوهى نگران تا آنگاه که گلویش بگیرد و در گوشه‏اى بمیرد . رگهایش بریده اجلش رسیده نیست کردنش بر خدا آسان و افکندنش در گور به عهده برادران . و همانا مرد با ایمان به جهان به دیده عبرت مى‏نگرد ، و از آن به اندازه ضرورت مى‏خورد . و در آن سخن دنیا را به گوش ناخشنودى و دشمنى مى‏شنود . اگر گویند مالدار شد دیرى نگذرد که گویند تهیدست گردید و اگر به بودنش شاد شوند ، غمگین گردند که عمرش به سر رسید . این است حال آدمیان و آنان را نیامده است روزى که نومید شوند در آن . [نهج البلاغه]
ساز خاموش

چند شب پیش فیلم "تسلیم ناپذیر"(INVICTUS) را دیدیم. این فیلم داستان نلسون ماندلا و تیم ملی راگبی آفریقای‏جنوبی است؛ تیمی که یادگار دوران آپارتاید است و همه نشانه‏های آپارتاید را به همراه خود دارد. برای همین سیاه‏پوستان آفریقای‏جنوبی از این تیم متنفرند. ولی ماندلا این تیم را حفظ می‏کند و با حمایت از آن، موجب می‏شود همین تیم منفور، تبدیل به وسیله نزدیکی و دوستی سیاه‏ها و سفیدها شود. با اینکه کارگردان فیلم، کلینت ایستوود بود و بازیگرانش مورگان فریمن و مت دیمون، ولی زیاد خوش‏ساخت و جذاب از آب درنیامده بود.
اما این فیلم نکته‏ای را برای من یادآور شد:
رابطه معکوسی بین قدرت و ترس حاکم است و رابطه مستقیمی بین ترس و ظلم. ماندلا از تیمی حمایت کرد که از دوران دشمن باقی مانده بود و حتی هنوز آرم نظام آپازتاید هم روی پیراهن‏شان بود. او در مقابل همه تنفر و حس انتقام موافقان و طرفدارانش، بتنهایی ایستاد و به همه آنها یاد داد که ترس فرزند ضعف است. ماندلا در برابر چشم‏های حیرت‏زده گروه محافظانش، محافظینی از سفیدپوست‏ها استخدام کرد. یعنی از میان کسانی که تا چند ماه پیش از ریاست‏جمهوری ماندلا، به مرگ او راضی بودند. این چشمه شجاعت از کوه قدرت می‏جوشد. کوه قدرتی که فقط روی محبت و همزیستی استوار است.
از این نوع قدرت‏ها نمونه‏های زیادی را می‏توان در دفتر تاریخ یافت. اگر پیامبر اسلام(ص) روز فتح مکه را یوم‏الملحمه می‏کرد شاید کسی بر او خرده نمی‏گرفت؛ خصوصا در آن موقعیت فرهنگی و تاریخی. اما او روز فتح مکه را یوم‏المرحمه کرد تا همه بدانند که یوم‏الملحمه برای ترسوهاست. برای کسانی است که ذلیلانه از ضعف خود رنج می‏کشند و بزدلانه می‏خواهند با شمشیر ظلم، قدرت ضعیف‏‏شان را در دست‏های ناتوان‏شان نگه دارند.



نوشته شده توسط حامد عبداللهی سفیدان 89/11/14:: 11:44 عصر     |     () نظر